دومین روز از محرم است و کربلا میرود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. میرود تا پذیرای کاروانی از نور باشد؛ کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفهی پیغمبر. همان سرزمینی که از مصیبتِ گِرانِ آن، تنها میتوان به خدا شکوه برد و از او یاری طلبید؛ چراکه مردمان این سرزمین درخواستهای «هل من ناصر ینصرنی» را حتی به قیمت رسوایی و خلود در نار، بیپاسخ میگذارند. پس«اعوذ بالله من الکرب و البلاء»… این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است، اینجا منزل و محل خیام قافله عاشوراییان و زمینی است که در آن خون بهترین بندگان ریخته خواهد شد. گویا همین دیروز بود که حسین بن علی ع از رسول خدا ص خبر شهادت خویش را در این سرزمین شنیده بود؛ وقت آن است که قافله فرود آید و بار خویش بر زمین گذاشته و آماده عروج الی الله شوند. ۱ …پیکی از دور میرسد که سیاهی فرمانی شوم را همراه خود دارد؛ از ابن زیاد به حر بن زیاد ریاحی«چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین ع سختگیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستادهام دستور دادهام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام». 2 کسی را به وادی تشنگی ببر که چندی پیش طعم آب و حیات را به پیکرهای بیرمق و عطشان شما چشانده بود؛ آنگاه که «حر» با هزار سوار به سپاه امام حسین ع رسید و آنان جلوی حضرت و اصحاب او را گرفتند، حضرت سید الشهداء ع با مشاهده آثار تشنگی در آنها، به اصحاب و فرزندانش فرمود: به آنها آب دهید و سیرابشان کنید و به اسبهای آنها نیز آب بدهید. ۳ پس اصحاب چنین کردند؛ آنها و اسبهای ایشان را سیراب نمودند و اکنون وقت تشکر و قدردانی است اما به رسم مردمان کوفه؛ «آنها را به سرزمینی بی حصار و بدون آب فرود آور!» مثل امروزی انتهای مسیر قافله عشق به خوبی بر همگان روشن شد؛زهیر گفت: «به خدا سوگند چنان میبینم که پسازاین، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله ص ! اکنون جنگ با این گروه حر و یارانش برای ما آسان تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه میآیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی میآیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست.» امام ع فرمود: «درست میگویی ای زهیر؛ ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود.» زهیر گفت: «در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است بهگونهای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف.» امام حسین ع فرمود: «نام این آبادی چیست؟» عرض کرد: «عقر». امام ع فرمود: «پناه میبرم به خدا از عقر!» 4 پس، بر خیل فداییان خویش بانگ برآورد: خیمهها را در همین مکان بر پا نمایید. اینجا قرارگاه ماست . اینجا محل ریختن خونهاى ماست. در میان جمعیت، خواهر خود را میبیند که غمگین نشسته و خیره خیره اطراف را زیر بال نگاه خود گرفته است. چهرهاش از غم موج مى زند. حسین بهسوی او میآید و او را تسلى میدهد. صداى زینب حاکى از درد درون است که میفرماید: برادرم! بیا از این مکان برویم از لحظهای که وارد این سرزمین شدهایم و نام کربلا را شنیدهام، غمهای عالم روى سینهام جمع شدهاند…! امام بر او آیه امید و اطمینان میخواند: خواهرم! بر خداى متعال توکل بنما. هر چه هست، به دست اوست. سپس، دستور برپایی خیام را صادر میکند؛ ولى زینب س متحیرانه چشم دوخته که چرا در درون دره خیمهها را بر پا میکنند. او شاهد جنگهای باب خویش امیرالمؤمنین ع در مقابل دشمنان دین بود و از خیمهگاه آن دوران به ذهن خویش تصاویر زندهای را به یاد دارد؛ در برابر امام خویش ، باکمال متانت و ادب میپرسد: پدرم، همیشه خیمهها را در مکان بلندى بر پا میکرد. چه شده است که شما خلاف او عمل میکنید؟ امام میفرماید: خواهرم! آن موقع، در جنگها فتح و پیروزى وجود داشت ، اما ما میدانیم که این جنگ درنهایت به کشته شدن ما و اسیرى رفتن اهلبیت پیغمبر خدا ص میانجامد. خواهرم! اگر قدرى صبر نمایى ، قضایا را خواهى فهمید، ولى باید تحمل و صبر نمایی. زینب س با شنیدن این جملات، پى به عمق واقعیت میبرد و میداند که روزگار وصل با حسین ع به سررسیده و زمانى دیگر شروع محنت و مصائب است. ۶ توقف در این وادی ماتمزده، سرنوشتی غمبار و خونین خواهد داشت؛ وقت آن است که حاضران، برای سیر زندگی خویش هدفگذاری کنند؛ آیا جوار الهی و عشقی ازلی ـ ابدی را انتخاب میکنند و با خون خود جاودانگی خویش را رقم خواهند زد؛ یا اینکه تنها سهم آنان از بصیرت، انتخاب دنیا و تأمل کوتاهی در آن به امید دستیابی به شیرینی زودگذر است! پینوشتها: ۱- فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ۲- کشف الغمه ج،۲ ص۴۷٫ ۳- ارشاد مفید، ج۲، ص۷۸٫ ۴- یاقوت حموی، همان، ۱۳۶/۴٫ ۵- عقیل بنى هاشم ، ص ۱۷ و ۱۸
نوید نوروزی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ
Sorry. No data so far.