بیرق آرید و به صف ها مستقر

شب کنار و می رسد از ره سحر می شوم در صبح صادق غوطه ور دیده ها از هر نویدش سر به سر چشم بر دل می دهد نقش و صور دیده را دیدیم و جام دل پر است جوی را دیدیم کز ساحل پر است هم زمین و هم هوا از گل پر است […]

شب کنار و می رسد از ره سحر
می شوم در صبح صادق غوطه ور
دیده ها از هر نویدش سر به سر
چشم بر دل می دهد نقش و صور
دیده را دیدیم و جام دل پر است
جوی را دیدیم کز ساحل پر است
هم زمین و هم هوا از گل پر است
هم یمینم هم یسارم برّ و برّ
شعر ها اندر جرائد شد کتاب
شورها در شهرها چون آفتاب
خرد شد کارون به زیر آسیاب
خشک پای آسیاب شوشتر
دست در دستت نهم زنجیره وار
تا بجوشد ماندگار از ماندگار
نغمه ساز اندر مسیر ابتکار
بیرق آرید و به صف ها مستقر