خاطرات و خطرات

محمد درویش در وبسایت بسیجی شیمیست نوشت: چندی است اظهارنظرهای آقای هاشمی رفسنجانی درباره شعار مرگ بر آمریکا، مساله سوریه، جنگ نداشتن با اسرائیل و…. به بحث اصلی موافقان و مخالفان ایشان تبدیل شده است. فارغ از جنگ و جدل های این چنینی و بدون در نظر گرفتن حب و بغض در مورد این افراد […]

محمد درویش در وبسایت بسیجی شیمیست نوشت:

چندی است اظهارنظرهای آقای هاشمی رفسنجانی درباره شعار مرگ بر آمریکا، مساله سوریه، جنگ نداشتن با اسرائیل و…. به بحث اصلی موافقان و مخالفان ایشان تبدیل شده است. فارغ از جنگ و جدل های این چنینی و بدون در نظر گرفتن حب و بغض در مورد این افراد از آن جهت که همه حضرت امام و مقام معظم رهبری را شاخص و معیار میدانند بیانات آقای هاشمی را با آن شاخص ها مورد ارزیابی قرار داده و نتیجه گیری را به شما خواننده منصف واگذار می نمایم.

در مورد اظهار نظر آقای هاشمی در مورد اینکه “ما با اسرائیل سر جنگ نداریم” قبلا نقدی در سایت نوشته ام. در مساله سوریه پس از آن اظهار نظرجنجالی در خصوص استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه مردم خود و واکنش شدید مسئولین و مردم، علیرغم عدم انتشار فایل صوتی و تصویری مورد ادعا از طرف سایت ایشان یا روابط عمومی مجمع، کل ماجرا را تکذیب کردند که البته این تکذیبیه بعد از اظهار نارضایتی اقشار مردم، مسئولین و حتی عده ای نمایندگان مجلس طرفدار ایشان منتشر شد که جای تامل دارد. اخیرا هم که تعداد زیادی از نشریات زنجیره ای مانند شرق، آرمان، اعتماد، آفتاب یزد، همبستگی و مردم سالاری که تعمدا خود را در اقلیت نشان می دهند با انتشار خاطرات موهوم ایشان در باره رابطه با آمریکا و حذف شعار مرگ بر آمریکا به نوعی در صدد بهره برداری حزبی و ساختن عقبه ای موجه برای مقاصد خود هستند اما آنچه جای تامل ندارد استفاده ابزاری این طیف از اصلاح طلبان از آقای هاشمی است. اگر در ذهن انواع تهمتها و جوک ها و صحبتهای نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم بر علیه آقای هاشمی و کتاب جنجالی عالیجنابان سرخ پوش نوشته اکبر گنجی و … را مرور کنیم در بی انصافی و نامردی این عده هیچ شکی باقی نمی ماند ولی همین جماعت بعد از انتخابات سال ۸۴ با آقای هاشمی عقد اخوت بسته و در حال حاضر نیز به بنگاهی برای انتشار خاطرات ایشان با اهداف خاص تبدیل شده اند.

ولی آنچه جای تامل دارد اصل افاضات آن جناب در خصوص مسائل ذکر شده است. به هر حال ایشان در خاطرات خود از حضرت امام مایه فراوان می گذارند. مثلا در در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت و گویی با فصلنامه مطالعات بین المللی می گویند: ” من در سال‌های آخر حیات امام(ره) – در سال ۶۶- نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم، برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود… یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.” یا در مورد نامه سال ۶۲ به حضرت امام آقای هاشمی به امام به استناد آیه ای از قرآن که در باره عدم اهانت به بتها است از ایشان می خواهند شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی حذف شود.

آنچه برخی نتیجه گیری می کنند این است که به هر حال با امام اتمام حجت شد و الان هم که ایشان حضور ندارند، ولی آقای هاشمی که هستند! دولت هم که بر روی این ستون است! پس قول و تفسیر آقای هاشمی از حضرت امام ملاک تصمیم گیری در مورد آمریکا خواهد بود. بی انصافی این تحلیل و قضاوت از ابعاد مختلفی قابل تامل است. چه آنکه در باره نامه به حضرت امام در سال ۶۲ در مورد حذف شعار مرگ بر آمریکا و پس از آن مردم بارها با حضرت امام در جماران دیدار داشتند و در هر بار در جلوی روی خود امام شعار مرگ بر آمریکا را سر می دادند و امام نه تنها مخالفتی نداشتند بلکه در سخنرانی های متعدد خود از آن تاریخ به بعد مکررا به نابودی ظلم جهانی و بالاخص آمریکا اشاره داشتند و نیز نامه سال ۶۶ به حضرت امام در مورد یکسره کردن تکلیف ما در خصوص رابطه با آمریکا هم عملا در سیره، رفتار و گفتار امام پس از آن نامه کاملا مشخص و واضح است.  به عنوان نمونه در پیام سال ۶۷ امام به مناسبت کشتار حجاج و قبول قطعنامه ۵۹۸ حضرت روح الله می فرمایند: “ان‏شاءاللّه‏ ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همۀ عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود.  و از خدا می‏خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبۀ مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.

البته موارد اظهار نفرت حضرت امام از کشوری که عامل فتنه های مختلف و قتل و غارت در عصر حاضر است بسیار متنوع و مکرر می باشد که شما را جهت یاد آوری بیانات حضرت امام به صحیفه نور ایشان ارجاع می دهم. در ارتباط با سندیت ادعای آقای هاشمی در نامه به حضرت امام مخصوصا نامه سال ۶۶ حرف و حدیث وجود دارد. امام راحل در باره اظهار نظرهای بعد از حیات خود میفرمایند: آنهایی معتبر هستند که دستخطی از من وجود باشد یا تصویر و صوتی که صدا و سیما منتشر کند که خاطره مذکور آقای هاشمی شامل هیچ یک نیست. استناد آقای هاشمی به آیه قرآن در خصوص عدم گفتن شعار مرگ به افراد یا گروهها در نامه سال ۶۲ بسیار عجیب و جای نقد دارد حال آنکه  در قرآن کریم موارد بی شماری چون ” موتو بغیظکم، بعدا لقوم الظالمین، بعدا لقوم لوط، فتمنوا الموت ان کنتم صادقین و …. ” و در دعاها و روایات معتبر و مشهوری چون زیارت عاشورا، زیارت وارث و … هم موارد لعن و دعا برای مرگ دشمنان اسلام و اهل بیت بسیار است. از سوی دیگر سالها برادر ایشان رئیس صدا و سیمایی بودند که مکررا شعار مرگ بر آمریکا از آن پخش میشد سوال اینجاست آن موقع خاطرات امام در ذهن مبارک نبود که تذکر دهند و تذکرشان رسانه ای شود؟ آقای هاشمی با ترویج این گونه خاطرات موهوم شعری گفته اند که قافیه اش با هیچ چیز جور در نمی اید و هر طرفش را بگیرید یک جوری ضدیت با امام و راه امام از آن بیرون میزند. اما مهمتر از خود خاطرات نتیجه گیری است که عده ای از آن می کنند.

این وسط عده ای افراد وامانده (بخوانید اصلاح طلب افراطی که با پروپاگاندای روزنامه های زنجیره ای شروع به بازنشر خاطرات آقای هاشمی کرده اند) که خود را داعیه دار قانون مندی و قانون گرایی معرفی می کنند اصلا متوجه نیستند که سیاستهای کلی نظام مطابق قانون اساسی بر عهده مقام معظم رهبری است و باز نشر خاطرات هاشمی در باره موضع امام نسبت به آمریکا و شلوغ کاری در این باره به هدف ماهیگیری از آب گل آلود تاثیری در تصمیم نخواهد داشت، و موجب موضع گیری بیشتر برعلیه آقای هاشمی می شود. البته عملکرد این گونه افراد نشان دهنده این مطلب است که برای رسیدن به اهداف خود هر وقت بخواهند آقای هاشمی را سیبل انتقادات خود کرده و اگر شرایط اقتضا کند از ایشان نردبان می سازند، ای کاش شخص آقای هاشمی کمی به هوش باشند و اجازه سوء استفاده و تخریب بیشتر شخصیت انقلابی خود را به برخی اطرافیان و عناصر افراطی ندهند.

واقعا این عده چه استدلالی برای آغوش باز کردن به آمریکا دارند؟ جنایات امروز آمریکا کمتر از دیروز نیست. نه تنها این شیطان عوض نشده بلکه چهره شیطانی خود را بیشتر نمایان می کند و این ساده لوحی ماست که باور کنیم اگر به شیطان روی خوش نشان بدهیم با ما کاری ندارد. همان طور که حضرت امام فرمودند “جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل خواهند نمود؟ آری آنها هدفی جز نابودی شما و دین شما نخواهند داشت” به هر تقدیر عده ای یا اصلا دشمن را نمی شناسند یا زندگی زودگذر دنیا و رفاه و مادیات را طمع دارند و گر نه اگر مخالفت و دشمنی با عملکرد بی شرمانه آمریکا دین و مذهب نمی خواهد چنان که ابی عبدالله در ظهر عاشورا فرمودند: اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید.