شعر شهید مدافع حرم حاج هادی کجباف با دست خط خودش

شهيد مدافع حرم حاج هادي كجباف پيش از شهادت به زبان شعر از غم و غربت دوري از دوستان شهيدش مي گويد.

کوچه ای بی شهید اگر مانده
ناشهیدش منم که جا مانده

با سواران سواره می راندم
همه رفتند و من جا ماندم

گفتم اینجا مرا رها نکنید
نگذاریدم و جفا نکنید

تن بی روح را نمی خواهم
جسم مجروح را نمی خواهم

اینکه اینجاست لاشه است نه روح
"شاعری خسته" و "عاشقی مجروح"

چه بگویم قسم به ذات خدا
روح من رفته است با شهدا

 

 

 

 

رفته بودم، سفرم مهیا بود
پای من بر سر ثریا بود

آتش و دود بود یادم هست
وقت موعود بود یادم هست

خط پایان! نه، فصل آغازین
بر زمین تا خدا چراغ آذین

لاله ها فوج فوج می رفتند
تا فراسوی اوج می رفتند

از مسیری به روشنایی نور
می گذشتند لاله های غیور

لاله ها بال داشتند آن روز
و مرا جا گذاشتند آن روز