ادبيات آئيني

غزل عاشورایی حامد صافی در هیات روضه الزهرا(س)

نفس كرب و بلا مُشك فشان خواهد شد. و محمد به گمانم كه جوان خواهد شد.....

به گزارش عروج؛ شب گذشته دکتر حامد صافی با حضور در هیات روضه الزهرا سلام الله علیها غزل مثنوی عاشورایی را به ساحت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام تقدیم کرد.

 

دکتر حامد صافی+اهواز+شاعر+شعر عاشورایی

نفس کرب و بلا مُشک فشان خواهد شد
و محمد به گمانم که جوان خواهد شد

اشهد انّ علیًا ولی الله که باز
آفتاب آمده بالا و اذان خواهد شد

اشهد انّ محمّد وسط میدان است
لاجرم دشت همه شک و گمان خواهد شد

تیغ می ریزد از این دست که خندق سوز است
چشم خیبر کن او تیر و کمان خواهد شد

این علی نیست که یکباره پیمبر شده است؟
یا محمّد که در این حادثه حیدر شده است

نکند وحی الهی ست که نازل شده است
تحت تاثیر رخش دشت; مزمِّل شده است

آه ای حضرت مانند محمّد زیبا
چشم وا کن که بریزد عطش این دنیا

چشم وا کن که ببینند علی اکبر کیست
 در میان همهٔ لشکریان سر تر کیست

ناگهان دست خدا خواست که پرپر باشد
این سبب شد که زمین عرصهٔ محشر باشد

آفتاب آمد و افتاد، زمین شب، شب خون
صبر از خیمهٔ اندوه می آید بیرون

 تن آیینه از این حادثه تکثیر شده
پدری قد قیام پسرش پیر شده

مثنوی میل علم دارد و برمی خیزد
بیت بیت از قلم تشنه ی من می ریزد
 
نفس کرب و بلا مَشک فشان خواهد شد
خیمه ها تشنه و ساقی نگران  خواهد شد

ذوالفقار دو دم حیدری آمد بیرون
خون غیرت به رگ آب چنان خواهد شد…

که فرات از نفس افتاده و از فرط عطش
به امید لب ساقی فوران خواهد شد

آه ای مثنوی شرحه به شرحه فریاد
پس از این نی به نی این دشت  زبان خواهد شد…

سالهای قمری تیر شده ماه به ماه
لاجرم پس کمر قرن، کمان خواهد شد

مشک عمریست که با تشنگی ات مأنوس است
دست کم دست علمداری ات اقیانوس است

عشق از مشک تو می نوشد و جان می گیرد
آسمان از قدت ای ماه امان می گیرد

داغ تو تازه تر از آب زلال است و هنوز
هر کسی آب بنوشد دلمان می گیرد

بی سبب نیست هوا هم نفسش تنگ شده
باد هم از نفس تو هیجان می گیرد

ساده انگار مباشید که این زخم بزرگ
ریشه از کینه ی دیرینه شان می گیرد

باز تلفیق عطش با سر قرآن خوانده
باز سوگ تو هوای رمضان می گیرد

سالها در اثر روضه ی تلّ و گودال
نبض خورشید محرّم نوسان می گیرد

قافله کم کم از این دشت روان خواهد شد
روی نی سر به رقیّه نگران خواهد شد