طوفانُ ملحمهٍ و وعدُ غیاریجرحوا الظلامَ و حطّموا الأسوارا تتراشقُ الأنوار من رحم الدجىواللیلُ فی کُثبانِهِ یتوارى قد قال خضرُ الوقتِلا تتساءلوا :فاللیلُ مُحتَضرٌ سیصلى نارا هذا الرِّهانُ على حصانٍ خاسرٍلاتَرهنوا فستخسرون قِمارا هُم آمنوا بالعنکبوتِ و نسجِهِو الخِضرُ للوعدِ الأخیرِ أشارا أهلاً بغزهَ مرحباً برجالهابالمُنزلینَ على الجحودِ دمارا فمن الحجارهِ للصواریخِ المهولهِاوقدوا الظُّلاّم و الکفارا قلبٌ تشظّت فی المدى نبضاتهُودمٌ یقاومُ خنجراً غدّارا
طوفان ِ ایستادگی و وعده ی مردان غیور است اینکه پنجه بر صورت تاریکی افکنده و دیوارهای حائل را فرو ریخته
شراره ی خورشید از زهدانِ ظلمت بیرون جهیدهاینک این شب است که زیر تپه های شنی خویش دفن خواهد شد
براستی خضر زمانه گفته بود:که دست نگهداریدکه شب در احتضار است و در آتش خود خواهد سوخت
این شرط بندی بر یک اسبِ بازنده استپس نکنید که در این قمار خواهید باخت
آنها به عنکبوت و تارهای سستش ایمان آوردندخضر زمانه اما به وعده ی آخرین خدا اشاره کرد
مرحبا به غزه و مردان ِ ایستاده اشآنها که دمار از روزگار کفار درآورده اند
آنها که از سنگ ها به موشک های مهیب رسیدندتا ستمگران و کفار را شعله ور کنند
مانند قلبی که طپش هایش در سرتاسر زمین شنیده می شودغزه آن خون پاکی ست که در مقابل خنجری فریبکار مقاومت می کند
آن سان که ابر و صاعقه باهم صمیمی اندطوفان و «غزه» هم دو رفیقی قدیمی انداین آشیانه، پنجره ی بازَش آتش استغزه پیمبری ست که اعجازش «آتش» استاین خاک، برگزیده ی نوراست و آسمانمعنای ِبرگزیده شدن «إبتلا»ست هان!غیرت به خواب رفته ،مگرخون بریزد اوآتش به جانِ ظلمتِ صهیون بریزد اودر غزه «درد»، رنگِ امید است ،سالهاستثبت است بر جریده…شهید است ،سالهاست
Δ
Sorry. No data so far.