نو سروده مرتضی حیدری آل کثیر برای طوفان الاقصی فلسطین

طوفان ِ ایستادگی و وعده ی مردان غیور است این که پنجه بر صورت تاریکی افکنده و دیوارهای حائل را فرو ریخته


طوفانُ ملحمهٍ و وعدُ غیاری
جرحوا الظلامَ و حطّموا الأسوارا
 
تتراشقُ الأنوار من رحم الدجى
واللیلُ فی کُثبانِهِ  یتوارى
 
قد قال خضرُ الوقتِ
لا تتساءلوا :
فاللیلُ مُحتَضرٌ سیصلى نارا
 
هذا الرِّهانُ على حصانٍ خاسرٍ
لاتَرهنوا فستخسرون قِمارا
 
هُم آمنوا بالعنکبوتِ و نسجِهِ
و الخِضرُ للوعدِ الأخیرِ أشارا
 
أهلاً بغزهَ مرحباً برجالها
بالمُنزلینَ على الجحودِ دمارا
 
فمن الحجارهِ للصواریخِ المهولهِ
اوقدوا الظُّلاّم و الکفارا
 
قلبٌ تشظّت فی المدى نبضاتهُ
ودمٌ یقاومُ خنجراً غدّارا

طوفان ِ ایستادگی و وعده ی مردان غیور است این
که پنجه بر صورت تاریکی افکنده و دیوارهای حائل را فرو ریخته

شراره ی خورشید از زهدانِ ظلمت بیرون جهیده
اینک این شب است که زیر تپه های شنی خویش دفن خواهد شد

براستی خضر زمانه گفته بود:که دست نگهدارید
که شب در احتضار است و در آتش خود خواهد سوخت

این شرط بندی بر یک اسبِ بازنده است
پس نکنید که در این قمار خواهید باخت

آنها به عنکبوت و تارهای سستش ایمان آوردند
خضر زمانه اما به وعده ی آخرین خدا اشاره کرد

مرحبا به غزه و مردان ِ ایستاده اش
آنها که دمار از روزگار کفار درآورده اند

آنها که از سنگ ها به موشک های مهیب رسیدند
تا ستمگران و کفار را شعله ور کنند

مانند قلبی که طپش هایش در سرتاسر زمین شنیده می شود
غزه آن خون پاکی ست که در مقابل خنجری فریبکار مقاومت می کند

آن سان که ابر و صاعقه باهم صمیمی اند
طوفان و «غزه» هم دو رفیقی قدیمی اند
این آشیانه، پنجره ی بازَش آتش است
غزه پیمبری ست که اعجازش «آتش» است
این خاک، برگزیده ی نوراست و آسمان
معنای ِبرگزیده شدن «إبتلا»ست هان!
غیرت به خواب رفته ،مگرخون بریزد او
آتش به جانِ ظلمتِ صهیون بریزد او
در غزه «درد»، رنگِ امید است ،سالهاست
ثبت است بر جریده…شهید است ،سالهاست