سالگرد حماسه کوی ذوالفقاری آبادان

احمد قلي برادر شهيد مي گويد: مدتها به دنبال برادر شهيدم جستجو كردم و در دفتر درگذشتگان بهشت زهراس نام او را يافتم و وقتي با تاريخ هجري قمري مطابقت دادم، متوجه شدم كه ايشان مقارن با روز عاشوراي حسيني به خاك سپرده شده است.

در تاریخ پر فراز و نشیب ملت سرفراز ایران حماسه های بسیاری که با ایثار و مقاومت خلق شده اند ثبت گردیده است ولی یکی از این حماسه ها دارای درخشش و تابناکی خاص است و نامهایی با ویژگیهای خاص تر در خوددارد که در آفرینش آن از همه تعلقات گذشته اند از میان آنان می توان حماسه ۹ آبان سال ۱۳۵۹ کوی ذوالفقاری آبادان را نام برد که مردم آبادان با همت مردانه انسانی پاک آن رارقم زدند، این واقعه از آنجا آغاز گردید که شهرخرمشهر پس از یک مقاومت ۳۵ روزه سقوط کرد و دشمن پس از عبور از کارون و مسدود نمودن جاده اهواز-آبادان و ماهشهر -آبادان و با نزدیک شدن به بهمنشیر عملا آبادان را محاصر نمود وبا بستن پل شناور بر رودخانه بهمنشیر تعدادی نیرو را برای فتح آبادان وارد نمود. در میان این طوفان سهمگین حوادث نام دریاقلی سورانی می درخشد و حضورش اورا ماندگار می سازد و بنیانگذار حرکتی می شودکه بعدها رادیو عراق به صراحت اعلام کرد : شخصی به نام دریاقلی سورانی طرح عملیات عراق در آبادان را با شکست مواجه کرده است.

دریاقلی سورانی اوراق فروش ساده ای بود که به لحاظ اینکه کارش برای مردم مزاحمت نداشته باشد، مغازه و کسب و کارش را به ذوالفقاری برده بود و در آنجا یک محوطه بزرگ برای کار فراهم کرده و مشغول فعالیت بود.
می توان گفت که اصل حضور وی در آن بیابان امری خدایی بود که گویی مقدر شده بود که آن اقدام مهم و تاریخی را برای نجات آبادان و استان خوزستان و در نهایت کشور اسلامی مان انجام دهد .

در روز واقعه او به همراه پسرش در محل کارش در ذوالفقاری مشغول کار بود که متوجه عبور سربازان عراقی از بهمنشیرمی شود. عراقی ها اصلا تصور نمی کردند کسی در آن حوالی باشد و با خیال راحت در حال عبور از عرض رودخانه بودند.

وی ابتدا اقدام به شناسایی دشمن کرد و پس از آن در حالی که هم خودروی سواری و هم موتور داشت برای اینکه عراقی ها متوجه حضورش نشوند بلافاصله با دوچرخه ای به طرف آبادان به راه افتاد و مسیر ۹ کیلومتری آن را به سرعت طی میکرد که به دلیل اصابت گلوله و خمپاره های متعدد در مسیر راه دوچرخه اش پنچر می شود و مسیر را با دو یدن ادامه می دهد تا خبر را به شهر برساند او وقتی به شهر رسید صدا می زد: ای مردم! ای مردم! عراقی ها از کوی ذوالفقاری آمدند و به مساجد و پایگاههای نظامی می رفت و به همه خبر می داد. هر طور شده فرمانده سپاه آبادان حسن بنادری را می بیند و او را مجاب می کند که این خبر حیاتی است و باید نیروها را تجهیز کنند و به مقابله با دشمن بروند.

پس از آگاهی مسئولین نظامی و مردم بلافاصله نیروها به طرف بهمنشیر می روند و دشمن را قبل از آنگه بتواند مواضعش را مستحکم کند زمینگیر کرده و به آن طرف رودخانه و داخل خرمشهر عقب می زنند و به این ترتیب آبادان از خطر سقوط نجات می یابد. در این حماسه کوی ذوالفقاری دریاقلی هم می رزمد و به مدافعان آبادان می پیوندد و بر اثر انفجار یک خمپاره پایش قطع می شود و برای مداوا به تهران اعزام می گردد و در بیمارستان سینا بستری شد ولی از شوق وصال ردای شهادت را بر تن می پوشد و به دیدار رب خویش نائل می گردد و غریبانه و تنها در در بهشت زهراص به خاک سپرده می شود .

احمد قلی برادر شهید می گوید: مدتها به دنبال برادر شهیدم جستجو کردم و در دفتر درگذشتگان بهشت زهراس نام او را یافتم و وقتی با تاریخ هجری قمری مطابقت دادم، متوجه شدم که ایشان مقارن با روز عاشورای حسینی به خاک سپرده شده است.
آن بزرگمرد که بنیان حماسه ذوالفقاری بود به کتابهای درسی دانش آموزان وارد شد و درس چهاردهم کتاب فارسی ششم ابتدایی گردید تا برای همه نسلها و عصرها بماند و خاطره اش در اذهان مردم این دیار ماندگار شود و نیز خط بطلانی شود بر قهرمانانی ساختگی و الگویی باشد جهت مقاومت در همیشه تاریخ و افتخاری که می توان با غروری عزتمندانه به آن بالید و با نام دریاقلی نام پطروسها برداشته شودتا دانش آموزان یاد بگیرند باید برای سرزمین و اعتقاد خویش جان را فدا کرد.


نهم آبان ماه سالروز حماسه کوی ذوالفقاری آبادان و رشادت و فداکاری شهید دریاقلی سورانی را گرامی بداریم و به روح مطهر همه شهدا بالاخص این شهید عزیز درود می فرستیم .

برای این مرد حماسه ساز داستانهای بسیار گفته اند و نوشته اند و سروده های زیبایی خوانده اند و از میان آنها شعر دکتر ترکی را مناسب دیدم تا تقدیم نمایم :

آن سوی نخل ها پُر سرباز دشمن است این شهر ِ در محاصره، شهر تو و من است

دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه اینک به زیر چکمهّ ناپاک دشمن است

دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو چشم انتظار همت تو دین و میهن است

ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت این خانه‌ها هنوز پر از کودک و زن است

فردا ـ اگر درنگ کنی ـ کوچه‌های شهر میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است

از راه اگر بمانی و روشن شود هوا تکلیف شهر خاطره‌های تو روشن است!

دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است

دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو تاریخ در تلفظ نام تو الکن است

هی مرد ِ مرد از نفس افتاده‌ای مگر؟! همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است

چون موجها به دامن ساحل نمی‌خزی دریایی و طریقت دریا تپیدن است.

عبدالرحیم سوارنژاد
 

پیوست:

چندمطلب در خصوص حماسه ذوالفقاری و شهدایش است.
همراه با تحلیلهایی پیرامون ابعاد پیدا و پنهان واقعه.
از وبسایت مرد آبادانی


http://abadanman.persianblog.ir/post/20/
http://abadanman.persianblog.ir/post/81/
http://abadanman.persianblog.ir/post/194/
http://abadanman.persianblog.ir/post/261/